دانشورانی در جهان اسلام، بسیار تلاش کردهاند میان ناسیونالیسم و دین (بهخصوص اسلام) پیوندی ایجابی و اعتباری ایجاد کنند اما این کار چنان دشوار و ناشدنی است که همه آنان را در این تلاش آرزومندانه ناکام کرده است. بهنوشته حمید عنایت، این تلاش بهخصوص برای پیوند اسلام با ناسیونالیسم ایرانی، دشواریهای مضاعف دارد. (عنایت، ۱۳۶۵: ۲۱۹)
حقیقت این است که اسلام هیچ اعتباری به ناسیونالیسم نمیدهد. در حالی که ارزش انسان در نظام قرآنی، با محک «تقوی» سنجیده میشود، این سنگ محک الهی انسان، کمترین اعتباری در ارزیابی انسانی نظام ناسیونالیستی ندارد، زیرا مهمترین و معتبرترین نگره همه گونههای ناسیونالیسم، «نژاد» و «ملیت» است.
به تعبیر دیگر، انسانشناسی ناسیونالیسم مبتنی بر «نژاد» و انسانشناسی قرآنی مبتنی بر «تقوی» است و این دو، دو خط موازی هستند که هرگز به هم نمیرسند.
مقاله حاضر در سودای ترسیم و اثبات این دوگانگی نیست چه، این تضاد ماهوی بسیار آشکار است. این مقاله تلاش دارد فراتر از فهم این دوگانگی، طرحی از یک ضرورت اضطراری ارائه کند. دادههای اجتماعی نشان میدهد، ایده نامطلوب ناسیونالیسم بهخصوص ناسیونالیسم کلاسیک، فربهتر از همیشه تبلیغ میشود. خطر نهادینهشدن این اندیشه چنان است که در صورت تداوم ترویج آن، باید منتظر رخدادهای فاجعهبار نسلکشی، تنازع قومی، نژادپرستی و فجایع دیگر از این دست باشیم. برای نقد همهجانبه این اندیشه غیراخلاقی و ویرانگر، قرآن به عنوان متنی اخلاقی، امتیاز منحصر به فردی دارد چه، این مهمترین منبع معرفتی انسام مسلمان، تمامقد در برابر ناسیونالیسم است و قطعا در وضعیت فعلی، نقد ناسیونالیسم از دیدگاه قرآن میتواند بسیار سودمند و موثر باشد.
مقاله حاضر با رویکردی علمیترویجی، تنها درباره ضرورتها سخن میگوید و ورود به متن نقد را به مجالیفراختر و مقالهای با رویکرد علمیپژوهشی واگذار میکند.
کلیدواژههای این تحقیق را میتوان قرآن، نژادپرستی، تبعیض، ناسیونالیسم، ملیگرایی، تقوا، تحقیر و استهزا دانست.
ناسیونالیسم، برساخته دنیای مدرن
ناسیونالیسم، برساخته سیاسی دنیای مدرن بر بام باورهای تاریخی است که البته لازمه آن در درجه اول، پیوند فکری و پراتیک تاریخنگاران ایدتولوژیک و سیاستمداران آرزومند است. دقیقا زمانی که دست کلیسا از کاخ سیاست کوتاه شد، شعارهای فریبنده و زیبای ناسیونالیسم، شیوهای مطمئن برای گرد هم آوردن تودهای بزرگ بود که تا دیروز دور سخنرانی هیچکس جز اصحاب کلیسا حلقه نمیزد و هیچ نشانی جز صلیب را بر گردن نمیآویخت.
کلیسا که رفت، نهاد قدرت برای مشروعیت خود، بت بلند و فریبنده «ملت» را ساخت تا توده سکولارِ ناباور به خدای سیاست را به صحنه آورد. ناسیونالیسم مهمترین ایده سیاسی جهانه پس از جدایی نهاد دین از نهاد سیاست شد. کسی اما نمیدانست، این ایده بهظاهر معتبر، روزی نه چندان دور، جنگهایی به مقیاس هفده میلیون کشته خواهد آفرید و روی جنگهای بزرگ تاریخ از جمله جنگهای صلیبی را سفید خواهد کرد.
ابتلای بخشهای گستردهای از سطوح سیاسی و مدنی با ایده کهنه و ناکارآمدِ «دولتملت» و گرایش افراطی به ناسیونالیسم یکی از جدیترین چالشهای پیشروی جوامع توسعه نیافته است. (کچوئیان، ۱۳۸۳: ۱۲۴ الی ۱۳۹) این تئوری در بنیادهای نظری و برونداد عملی خود، در تقابل آشکار با مبانی اسلامی قرار دارد چرا که نظام مبتنی بر ناسیونالیسم، «نژاد و ملیت» را محور و اساس ساختار اجتماعی و سیاسی میداند (ماتیل، ۱۳۸۳: ۴۹۳) ولی نظام اخلاقی و حقوقی مبتنی بر قرآن، «تقوا» را ملاک انسانیت و حاکمیت میخواند. (یداللهپور، ۱۳۹۳: ۷۶) تقابل نظام قرآنی با نظام مبتنی بر دولتملت تا آنجا است که خروجی حاکمیت دولتملت در سپهر سیاسی، محصولاتی چون «انکار آزادیها و هویتها»، «راسیسم دولتی»، «نسلکشی»، «نفرتپراکنی» و «الحاقگرایی» میشود و محصول حاکمیت قرائت انسانی و واقعی از نص قرآنی، «آزادی ملتها»، «برابری نژادی»، «حق حیات»، «رافت اسلامی» و «وحدت دینی» میشود.
آنچه در این میان، ضروری به نظر میرسد، بازخوانی اندیشه قرآنی نفی ناسیونالیسم و تبیین ضرورتهای پرهیز از اندیشههای نژادمحور است. قرآن به عنوان متنی اخلاقی، ضمن تایید حقوق انسانی و اجتماعی همه نژادها و اقوام، هرگز کوچکترین اعتبار ویژهای به هیچنژاد و قومیتی نمیدهد و همه اقوام را یکسان خوانده و تنوع را وسیلهای برای شناخت معرفی میکند. اندیشه اخلاقی قرآن دقیقا در برابر اندیشه برتریجویانه ناسیونالیسم قرار دارد. یکی از ضرورتهای اصلی جامعه ما، نقد تئوریک بنیادهای اخلاقی نظام فرهنگی و سیاسی مبتنی بر «ناسیونالیسم افراطی، راسیسم دولتی و باستانگرایی تخیلی» در چارچوب نظام اخلاقی قرآن است. در مکتب اخلاقی قران، نژادگرایی و ناسیونالیسم تخیلی در تضاد مستقیم با ارزشهای قرآنی است. عطف به این مهم، باید با تکیه بر نظامسازی قرآنی و تبلیغ تقویسالاری، از گرایش گسترده و البته افراطی جوانان به ناسیونالیسم جلوگیری کرد. در ادامه، رئوس کلی این ضرورت تبیین میشود:
دوگانه متضاد تقویسالاری و تبعیضنژادی
نزاع میان دوگانه متضاد «حقگرایی» و «نژادپرستی»، یکی از مهمترین تنازعات فکری تاریخ، بهخصوص تاریخ ملل اسلامی بوده است. تمدن اسلامی بیش از هر چیز، محصول تقویسالاری بود و یکی از مهمترین دلایل افول آن نیز، ظهور «تبعیضنژادی» در بعد عربی این تمدن بزرگ و رشد «ملیگرایی» در بعد عجمی آن بود. نهضتهای شعوبیه که محصول نژادگرایی عربی و شعوبیگری عجمی بود، موجب پارهپاره شدن جهان اسلام شد. (عظیمی، ۱۳۷۷: ۲۰۰)
در کشور ما، با ظهور رضاخان، تئوری وارداتی دولتملت توسط روشنفکران باستانگرا در سطوح سیاسی و فرهنگی کشور اجرا شد. آنان آنقدر در پیادهکردن این الگو و ایده ملتسازی جدی بودند که از تلاش آنان در برونداد ابعاد متنوع یک سیستم خشن نژادگرایانه تحت عنوان «پهلویسم» یاد شد. (کاتم، ۱۳۷۸: ۶۲ الی ۶۸) پهلویسم که در تضاد مستقیم با ارزشهای بنیادی اسلام و از سوی دیگر با آزادیهای ماهوی انسان قرار داشت، باعث به وجود آمدن بحرانهای بسیارعمیق در سطوح مختلف جامعه ایرانی شد که بخشی از آن بحرانها با پیروزی انقلاب مبتنی بر ارزشهای اسلامی مرتفع شد اما بخشی دیگر در لایههای زیرین جامعه ما رشد کرد بهگونهای که ما هماکنون نیز شاهد ترویج اندیشههای باستانگرایانه توسط محافل مختلف پانایرانیستی، ناسیونالیستی، پهلویستی و... در قالبهای مختلف علمی، رسانهای و سیاسی هستیم. این مهم، بخصوص حوزه تاریخنگاری بسیار جدی است. (طرفداری، ۱۳۹۰: ۲۲۰) نگاهی کوتاه به شبکههای اجتماعی میتواند عمق خطر بازگشت نژادسالاری بهجای تقویسالاری را نمایان کند. فحاشیهای عریان علیه نژادهای دیگر، کوروشپرستی، توهمات باستانی، برتر خواندن خویشتن، کاربرد گسترده نمادهای ملیگرایانه و تلاش برای تخریب نمادهای اسلامی و شیعی بخصوص در قالب جک و طنز، محصول تلاش بنیادگراهای ناسیونالیست است (معمار و همکاران، ۱۳۹۱: صص ۱۵۵ الی ۱۷۶).
بنیادگرایی ملی و قبیلهای، گره اساسی خشونت در جهان اسلام
آنچه آتش خشونت در خاورمیانه را بلند و روشن نگه داشته، هیزم نژادگرایی است. جامعه ایرانی باید متوجه این موضوع باشد که باستانگرایی تخیلی و توهم برتری نژادی، دقیقا در برابر نص قرآن است و در برابر آن، تقویسالاری و برابری نژادی یکی از مهمترین ویژگیهای اساسی دین مبین اسلام است. تبلیغ و تقویت این ویژگی بنیادی در وضعیت کنونی که جامعه ما به گواه کارشناسان، گرفتار گرایشهای شدید ناسیونالیستی است، ضرروی و حیاتی است (حداد عادل، ۱۳۶۴: صص ۱۹ الی ۲۱). نشان دادن تقابل بسیار جدی قرآن و نژادپرستی آنقدر ضروری و حیاتی است که میتوان از آن به عنوان یکی از جدیترین پروژههای مقابله با خشونت در جهان اسلام بهخصوص خاورمیانه یاد کرد. هرگز نمیتوان بنام قرآن، برادر قرآنی خود را بهبهانه مرزهای نژادی و زبانی، «دیگری» دانست و به تخریب و توهین و انکار و جنگ او پرداخت. ناسیونالیسم در میان گروههای قومی و ملی جهان اسلام، بهمثابه یک بیماری اپیدمیک در حال گسترش است که رهاورد آن، شکلگیری وضعیتی بسیار خشونتآمیز و بحرانزا بهخصوص در خاورمیانه است. برای مثال، انباشت اندیشه ناسیونالیسم کلاسیک در قومیت کرد، باعث ایجاد گروههای خشونتورز و تروریست مانند پژاک و پکک شده که متاسفانه دادههای علمی نشان میدهد، روزبهروز قدرتمندتر و البته خشنتر میشوند.
عبور از ملیگرایی، راهبردی مهم در تقویت وحدت اسلامی
ترویج تقابل اسلام با ملیگرایی یکی از اساسیترین راهبردهای وحدت اسلامی است. قرآن مهمترین کتاب ضدنژادپرستی و مکتب آنتیراسیسم تاریخ دین است. میتوان با ایده «تقویسالاری» جهانی آرام و مبتنی بر انسانیت انسان و نه مبتنی بر ارزشهای جاهلی دوران باستان ساخت. میتوان با این ایده، جهانی عاری از خشونت را پایهریزی کرد. جهان عاری از خشونت، جهانی است که در آن «برتری نژادی» مفهومی نداشته باشد چیزی که قرآن منادی آن است. (رواسانی، ۱۳۷۷: صص ۷۶ الی ۸۹)
عظیمترین و فاجعهبارترین جنگهای تاریخ را کسانی مدیریت کردهاند کهنژاد و ملت خود را برتر از دیگران میدانستند. جنگ جهانی دوم که میلیونها انسان را زیر خاک فرستاد، تنها و تنها براساس یک سوءتفاهم بزرگ آغاز شده بود؛ هیتلر فکر میکردنژاد ژرمن برتر است و باید بر صدر رهبری جهان بنشیند. هنوز که هنوز است اندیشههای برتریطلبانه برخی نژادها، در گوشههای مختلف جهان بخصوص خاورمیانه، جنگافروزی میکند. (اوزکریملی، ۱۳۸۳: ۱۱) یک راه بیشتر در برابر این اندیشه جهانسوز و خونریز وجود ندارد و آن، پرهیز تمامعیار از این تفکر فاجعهبار و بازگشت به یکی از برجستهترین اندیشههای اخلاقی قرآن یعنی تقویسالاری است (اکبری چائیچی، ۱۳۹۳: صص ۳ الی ۲۸).
نظام اخلاقی قرآن و اصل برابری قومی و نژادی
برای بررسی نظام اخلاقی قرآن درخصوص برابری قومی و نژادی، باید چهار سرفصل بنیادی را مورد توجه قرار داد:
۱- نظام قرآنی، نظام مبتنی بر برابری نژادی و زبانی است. هیچ گروهی بر گروه دیگر برتری ندارد. «یا أیُّهَا النّاسُ إِنَّا خَلَقناکُم مَن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَنَاکُم شُعُوباً وقَبَائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم إِنَّ اللهَ عَلیم خبیر»ای مردم! بیتردید ما همه افراد نوع شما را از یک مرد وزن (آدم وحوا) آفریدیم و شما را قبیلهای بزرگ و کوچک قرار دادیم تا همدیگر بشناسید مسلماً گرامیترین شما نزدخدا پرهیزکارترین شماست همانا خداوند بسیار دانا وآگاه است (سوره حجرات، آیه۱۳).
۲- اگر الگوی «تقویسالاری» مبتنی بر نظام قرآنی جایگزین الگوی «نژادپرستی» مبتنی نظام دولتملت شود، میتواند بسیاری از بحرانهای جهان معاصر از جمله «خشونت گسترده» را مرتفع کند. پروفسور توشیهیکو ایزوتسو در اثر ماندگار مفاهیم اخلاقی-دینی در قرآن مجید مینویسد: «اسلام از همان آغاز پیدایش بر لطف و مرحمت و نیکی جهانشمول خداوند تاکید گذاشت. مالک روز قیامت در همان حال که داوری هیبتانگیز است، بخشنده و بخشایندهترین و ارحمالراحمین نیز هست و میان قثیر و غنی، قدرتمند و ضعیف ابدا فرقی نمیگذارد و همه مردم از هر قبیله و مقام و خاندان که باشند، نزد او برابر و یکسان هستند حتی ستمدیدگان و واماندگان و از نظر افتادگان را بر اشراف متکبر و مغرور ترجیح میدهد.» (ایزوتسو، ۱۳۷۸: ۱۳۰).
۳- قرآن منادی «تقوی» و «برابری» است و میتوان با راهبرد قرآنی تقوی و برابری، راه را برای رهایی بشر از خطر بازگشت به ارزشهای باستانگرایانه نجات دارد. در این خصوص، امام صادق (ع) سخن بسیار مهمی درباره کار بزرگ پیامبر اسلام میگوید: بطل ماکان فی الجاهلیه واستقبل الناس بالعدل / پیامبر صلیاللهعلیهوآله رسوم جاهلیت را از میان برد و در برخورد با مردم از عدالت آغاز کرد (طوسی، ۱۳۹۰: ج۶، ص۱۶۹).
۴ - «تقویسالاری» راهبردی جدی برای تحقق رویای وحدت اسلامی است. اما یک شرط اساسی دارد و آن طرح تقوی در عرصه عمومی فراتر از عرصه فردی است. اگر تقویسالاری بتواند فراتر از حوزه خصوصی، در عرصه عمومی تعمیم و بخصوص در حوزههای حقوقی و سیاسی و بینالمللی تبیین شود، جهان اسلام، شاهد تحقق حقوق اتحاد مسلمین خواهد شد. متاسفانه اندیشه بلند تقویسالاری تنها به عنوان یک فضل اخلاقی در حوزه خصوصی و فردی طرح شده و به عنوان راهبری سیاسی و اجتماعی در عرصه عمومی مطرح نشده است (اینگر، ۱۳۹۰: ۱۴۵ الی ۱۷۰).
ضرورت توجه به رویکرد قرآنی عدم تبعیض در سیاستگذاری قومی
دولتمردان جهان اسلام، کارگزاران فرهنگی کشورها بخصوص سیاستگذاران حوزههای قومی و ملی، کنشگران دینی بخصوص مبلغان مذهبی، جامعهشناسان و پژوهگشران اجتماعی، معلمان و مربیان مدارس و دانشگاهها، کنشگران وحدت جهان اسلام و فعالان حقوق بشر از جمله مهمترین گروههایی هستند که میتوانند با استفاده از مدل تقویسالاری به اجرای نگاه قرآنی در جلوگیری از تعارضات بپردازند.
مدل تقویسالاری، راهبردی بنیادی در مطالعات قومی است. در زمانه تنازعات قومی، چنگ زدن به ریسمان الهی قرآن و تاکیدات صریح این متن الهی به برابری و پرهیز از تبعیض میتواند بسیار راهگشا باشد. برای دستیابی به این مدل باید تحقیقات مفصلی انجام شود. اسلام این آیین اخلاقی تاریخ دیانت، راهبردی بنیادی در برابر تبعیضنژادی دارد. دقیقا آنجا که اصول بنیادی ملتسازی به نسل کشیهای خونین انجامید، آیین اخلاقی قرآن، سیاهان را در کنار سفیدها به صف مشترک توحید کشاند و برابری را به تاریخ بشریت هدیه کرد؛ بسیار پیشتر از آن روزگاری گه جنوب و شمال به جان هم بیافتند و در انتهای جاده خون، به پیمان حقوق بشر برسند. (علیخانی، ۱۳۸۵: صفحه ۹۹ الی ۱۲۲)
باید به این نکته مهم تاکید کرد که قرآن، تفاوتهای نژادی و قومی را بهرسمیت میشناسد و وجود آنها را روشی برای شناختِ آیات الهی میداند. در نظام اندیشگی قرآن، این تفاوتها در رنگ و زبان، بهمعنی تبعیض نیست. تبعیض زمانی حاصل میشود که این تفاوتها باعث نفی یکی و برتری دیگری باشد. اسلام هرگزنژاد و قوم و زبانی نفی نمیکند و البته هیچ یک را بر دیگر برتر نمیداند. از دیدگاه قرآن، همه رنگها و زبانها برابرند و تنها انسانهای برترند که متقیتر باشند.
اخلاق قرآنی، پرهیز از استهزا و تحقیر اقوام
یکی از مهمترین مبانی اخلاق قرآنی، زنهار جدی به تمسخر انسانها و تحقیر آنان است. از دیدگاه قرآنی، تحقیر و تمسخر به هر دلیلی و روشی، غلط و دور از تقوی است. این نکته جای تامل بسیار داردکه یاوران نخسستین حضرت محمد، از نسل همان تحقیرشدگانی چون یاسر، سیمه، بلال و ابوذر بودند. «یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى انْ یَکُونُوا خَیْرا مِنْهُم وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى انْ یَکُنَّ خَیْرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا انْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالالْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الایمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَاولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ.» اى کسانى که ایمان آوردهاید نباید گروهى از مردان شما، گروه دیگر را استهزاء کنند، شاید آنها که مورد استهزاء واقع مىشوند بهتر از مسخرهکنندگان باشندو همچنین زنان یکدیگر را مسخره نکنند، زیرا ممکن است زنان مسخره شده از آنها که مسخره مىکنند بهتر باشند و مبادا از یکدیگر عیبجویى کنید و زنهار از اینکه یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کنید که پس از ایمان آوردن، نامى که نشان از فسق و فجور دارد بسیار زشت است و هر کس که از این رفتار توبه نکند ستمگر و ظالم است. (حجرات، ۱۱)
فراتر از حوزه فردی اما، تحقیر و تمسخر در عرصه جمعی نیز نکوهیده است. تمسخر و تحقیر گروههای قومی به بهانه شادی، امری غیراخلاقی و دقیق در برابر اصل تقویسالاری قرانی است. بسیاری پژوهشگران قرآنی، تحقیر گروههای اجتماعی از جمله قومیتها را رفتاری در برابر قرآن دانستهاند و آن را مایه عذاب خداوند میدانند. (جمال، ۱۳۷۸: صص ۳۳۴ الی ۳۳۱) براساس حدیث قدسی، تحقیر و استهزاء اقوام، به منزله جنگ با خداوند است: از امام صادق -علیهالسلام- آمده است که خداوند عزّ و جلّ فرمود: «لِیَأذَنْ بِحَرْبٍ مِنّی، مَنْ اذَلَّ عَبْدِیَ الْمُؤمِنَ وَ لِیَأمَنْ مِنْ غَضَبی مَنْ اکْرَمَ عَبْدِیَ الْمُؤمِنَ.» کسی که بنده مؤمن مرا خوار شمارد باید بداند که خداوند با او در جنگ است و کسی که بنده مؤمن مرا تعظیم و تکریم کند بیشک از غضب من در امان است. (اصول کافی، ج ۲، صفحه ۸۲٫)
البته یک نکته مهم را باید در نظر داشت و آن اینکه در دوران حاکمیت اندیشههای تفرقهآمیز و برتریجویانه امویان و عباسیان، احادیث جعلی بسیاری علیه نژادها و اقوام مختلف طراحی و ترویج شد که براساس تحقیقات حدیثشناسان، کلیه این احادث غیرمعتبر و غیرقابل استناد هستند. متاسفانه برخی از این احادیثگاه مایه فخرفروشی عرب بر عجم یا برعکس شده است. باید براساس تحقیقات متن علمی گفت، پیامبر و ائمه هیچ حدیثی دال بر برتری یکنژاد و فرومایگینژاد دیگر نگفتهاند و تنها معیار و ملاک انسانها در نگاه اسلامی اولیای دین اسلام، تقوی و نزدیکی به خداوند است. (جعفری، ۱۳۹۲، صص ۱۸۱ الی ۲۰۸)
شیوه نقد قرآنی ناسیونالیسم، الگویی روششناختی برای نقد دیگر نظامهای ناکارآمد
آنچه آمد، این مساله را روشن کرد که ارائه مدل قرآنی «تقویسالاری» و «برابری نژادی» در برابر مدل نژادسالارانه و برتریجویانه «دولتملت» یک نیاز اساسی است. نظامسازی قرآنی مبتنی بر برابری نژادی و تقویسالاری میتواند به بازگشت تمدن اسلامی از نقطه سقوط منجر شود. تدوین و تبیین نقدهای اخلاقی به ناسیونالیسم در بستر مطالعات بینرشتهای و براساس یک روش تازه علمی امکانپذیر است. احصاء این روش نیاز به مطالعات عمیق روشی و بینرشتهای دارد. باید دانست که این مدل که فراتر از نقد یکی از نظامهای کلان سیاسی و فرهنگی براساس نظامسازی قرآنی است، میتواند بهعنوان الگویی برای نقد دیگر نظامهای کلان سیاسی و فرهنگی مثل سوسیالیسم، طالبانیسم، داعشیسم و... قرار گیرد. تبیین دقیق مدل تقویسلاری، این ایده را تقویت خواهد کرد که میتوان با اتکا به نظامسازی قرآنی، نظامهای کلان را نقد و نظام جایگزین را پیشنهاد کرد. این ادعا گزاف نیست اگر بگوییم، قطعا این کار، سطح پژوهش در حوزه قرآن را ارتقاء خواهد داد.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. اکبری چائیچی، رسول و مهدی حسنزاده، ۱۳۹۳، «مقاله واکاوی تحریم خشونت مستقیم در شواهد قرآنی»، فصلنامه آموزههای قرآنی، شماره ۲۰، صص ۳ الی ۲۸)
۳. اوزکریملی، اوموت، ۱۳۸۳، «نظریههای ناسیونالیسم»، ترجمه محمدعلی قاسمی، چاپ اول، تهران، موسسه مطالعات ملی.
۴. ایزوتسو، توشیهیکو، ۱۳۷۸، «مفاهیم اخلاقی-دینی در قرآن مجید»، ترجمه فریدون بدرهای، چاپ دوم، تهران، انتشارات فرزان روز.
۵. اینگر، فورست، ۱۳۹۰، «دین در حوزه عمومی»، ترجمه مجید جعفریان، مجله هفتآسمان، سال سیزدهم، شماره ۴۹، صص۱۴۵ الی ۱۷۰)
۶. جعفری، رسول محمد و همکاران، ۱۳۹۲، «نقد و بررسی روایات تبعیض نژادی»، فصلنامه علمی پژوهشی کتاب قیم، سال سوم، شماره ۸، صص ۱۸۱ الی ۲۰۸)
۷. جمال، عبدالکریم، ۱۳۷۸، «استخفاف و استهزا از دیدگاه قرآن و سنت»، فصلنامه بینات، شماره ۲۲ و ۲۳، صص ۳۳۴ الی ۳۳۱)
۸. حدادعادل، غلامعلی، ۱۳۶۴، «ناسیونالیسم شمشیر دودم زنگ زده»، کیهان فرهنگی، شماره ۱۸، صص ۱۹ الی ۲۱.
۹. رواسانی، شاپور، ۱۳۷۷، «فرضیههای نژادی در علوم اجتماعی و سیاسی و بررسیهای فرهنگی-تاریخی جایی ندارد»، اصلاعات سیاسی-اقتصادی، شماره ۱۲۷ و ۱۲۸، صص ۷۶ الی ۸۹)
۱۰. طرفداری، علیمحمد، ۱۳۹۰، «تاریخنگاری ناسیونالیستی معاصر ایران و پایهگذاری اوهام تاریخی مقدس»، فصلنامه سوره اندیشه، شماره ۵۰، صص ۲۱۹ الی ۲۲۵.
۱۱. طوسی، محمد بن حسن، ۱۳۹۰، تهذیب الاحکام، تهران، مکتبه الصدوق.
۱۲. عظیمی، حسین، ۱۳۷۷، «مفهوم توسعه و ارتباط آن با تمدن اسلامی»، مجموعه مقالات دومین اجلاس بررسی راهکارهای عملی حاکمیت وجدان کاری و انضباط اجتماعی، چاپ اول، تهران.
۱۳. علیخانی، علیاکبر، ۱۳۸۵، «کرامت انسانی و خشونت در اسلام»، پژوهشنامه علوم سیاسی، شماره ۳، صص ۹۹ ۱۲۲)
۱۴. عنایت، حمید، ۱۳۶۵، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، چاپ دوم، تهران، انتشارات خوارزمی.
۱۵. کاتم، ریچارد، ۱۳۷۸، «ناسیونالیسم در ایران»، ترجمه احمد تدین، چاپ دوم، تهران، انتشارات کویر.
۱۶. کلینی، محمدبن یعقوب، ۱۳۷۹، اصول کافی، ترجمه و شرح فارسی محمدباقر کمرهای، چاپ اول، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف.
۱۷. کوچوئیان، حسین، ۱۳۸۳، «ملیگرایی یا ایدئولوژی معجزه گر: تناقضهای ایدئولوژیک جنبشهای ملیگرا»، فصلنامه جامعهشناسی ایران، شماره ۱۹.
۱۸. ماتیل، الکساندر، ۱۳۸۳، «دائرهالمعارف ناسیونالیسم»، چاپ اول، تهران، کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه.
۱۹. معمار، پریا و همکاران، ۱۳۹۱، «شبکههای اجتماعی مجازی و بحران هویت (با تأکید بر بحران هویتی ایران)»، فصلنامه مطالعات و تحققات اجتماعی در ایران، شماره ۴، صص ۱۵۵ الی ۱۷۶.
۲۰. یداللهپور، بهروز، ۱۳۹۳، «کرامت انسان و الزامات آن از منظر قرآن کریم»، فصلنامه مطالعات تفسیری، سال پنجم، شماره ۱۷، صص ۷۵ الی ۹۰.
نظرات